تاریخچه شهر قونیه
در ابتدا می خواهیم در مورد تاریخچه شهر قونیه صحبت کنیم. این شهر که در ارتفاع 1016 متری در جنوب مرکزی استپ وسیع آناتولی قرار دارد، بسیار فراتر از مرزهای ترکیه مشهور است. شهرت این شهر از ویرانه های نزدیک کاتال هویوک و بیشتر از زیارتگاه مولانا، شاعر بزرگ صوفی (604- 672 قمری) ناشی می شود. در پنجاه کیلومتری جنوب شرقی قونیه، سکونتگاه نوسنگی چاتال هویوک به 7500 سال پیش از میلاد برمی گردد که آن را به یکی از قدیمی ترین جوامع بشری شناخته شده تبدیل کرده است. سکونتگاه بالای تپه اگرچه تنها تا حدی حفاری و بازسازی شده است، اما 15 هکتار وسعت دارد و برنامه ریزی شهری پیچیده، هنر مذهبی و ساختمانهای تشریفاتی را نشان میدهد. بقایای بسیاری از سکونتگاه های باستانی دیگر در دشت قونیه کشف شده است که نشان می دهد انسان ها از دیرباز به این منطقه علاقه داشته اند.
شهر قونیه در طول اعصار به نام های مختلف شناخته شده است. حدود 4000 سال پیش هیتی ها آن را کووانا، فریگی ها کوانیا، رومی ها آیکنیوم و ترک ها قونیه نامیده بودند. در زمان رومیان، این شهر مورد بازدید سنت پل قرار گرفت و به دلیل قرار گرفتن در مسیرهای تجاری باستانی، در دوران بیزانس به رشد خود ادامه داد. عصر طلایی قونیه در قرون 12 و 13 میلادی بود که پایتخت سلطنت سلجوقیان روم بود. ترکان سلجوقی بر کشور بزرگی که ایران، عراق و آناتولی را در بر می گرفت، حکومت می کردند. با افول دولت سلجوقی در اوایل قرن ششم، بخشهای مختلف امپراتوری مستقل شدند، از جمله سلطنت روم. بین سالهای 545 تا 700 قمری، سلاطین روم قونیه را زیبا کردند و ساختمان ها و مساجد بسیار زیبا را برپا کردند. در این دوره بود که مولانا در قونیه اقامت گزید. مولانا را عموماً در غرب با لقب مولوی (به معنای آناتولی) و یا در شرق به مولانا رومی می شناسند. در ترکیه از او به عنوان مولانا (املای ترکی مولانا که به معنای "استاد ما" است) یاد می شود.
زندگینامه مولانا جلال الدین رومی
شخصیت شناسی مولانا
در رابطه با روز تولد مولانا جلال الدین رومی، او در 6 ربیع الاول سال 604 قمری در شهر بلخ خراسان (نزدیک مزار شریف در افغانستان معاصر) به دنیا آمد و فرزند عالم برجسته اسلامی بهاء الدین ولد بود. در سن 12 سالگی پس از فرار از حمله مغول، او و خانواده اش ابتدا به مکه رفتند و سپس در سال 626 در شهر روم اقامت گزیدند. مولانا توسط برهان الدین، شاگرد سابق پدرش، به تصوف مشرف شد. او از طریق آموزه های مختلف سنت صوفیانه پیشرفت کرد. مولانا پس از مرگ پدرش در سال 629 در حلب و دمشق تحصیل کرد و در سال 638 با بازگشت به قونیه، خود معلم صوفی شد. در عرض چند سال جمعی از شاگردان به دلیل فصاحت زیاد و علم کلامی و شخصیت جذابش گرد او جمع شدند.
آشنایی با شمس تبریزی
در سال 642 قمری اتفاق عجیبی رخ داد که قرار بود زندگی مولانا را عمیقاً تغییر دهد و باعث طغیان خارق العاده شعری شود که امروزه او به آن شهرت دارد. عارف سرگردان معروف به شمس الدین تبریزی به قونیه آمد و شروع به اعمال نفوذ قدرتمندی بر مولانا کرد. برای مولانا، انسان مقدس نمایانگر انسان کامل بود، تصویر واقعی «معشوق الهی» که مدتها در جستجوی آن بود. مولانا علیرغم مقام معلمی خود (شیخ صوفی) به شمس الدین ارادت کامل پیدا کرد و شاگردان خود را نادیده گرفت و از تحصیل خارج شد. گروهی از شاگردان خود مولانا که به تأثیر او بر استادشان حسادت میکردند، دو بار درویش را راندند و سرانجام در سال 645 او را به قتل رساندند. مولانا که غرق از دست دادن شمسالدین بود، برای عزاداری و تعمق از دنیا بیرون رفت. در این مدت او شروع به تجلی عشق وجد آلود به خدا کرد که از طریق شعر فوق العاده زیبا، گوش دادن به موسیقی مذهبی و رقص خلسه بیان می شد.
باز آ باز آ هر آنچه هستی باز آ گر کافر و گبر و بت پرستی باز آ
این درگه ما درگه نومیدی نیست صد بار اگر توبه شکستی باز آ
رقص سماع
مولانا همچنین به خاطر برادری صوفیانه ای که با رقص چرخان و دایره ای متمایز خود که به سماع معروف است و توسط دراویش انجام می شد، ایجاد کرد. سماع این مراسم در هفت بخش، بیانگر سفر عرفانی یک فرد در عروج از طریق ذهن و عشق به اتحاد با الهی است. درویش صوفی که آینه گردان هستی و همه موجودات زنده است، به سوی حقیقت روی می آورد، با عشق رشد می کند، نفس را رها می کند و کمال را در آغوش می گیرد. سپس از این سفر معنوی به عنوان فردی که به کمال رسیده است باز می گردد تا در خدمت همه خلقت باشد. درویش با لباس های بلند سفید (کفن دفن ایگو) و کلاه های مخروطی شکل بلند (سنگ قبر ایگو)، ساعت ها در حال رقصیدن است. با بازوهایی بالا گرفته شده، دست راست به سمت بالا برای دریافت برکات و انرژی از بهشت، دست چپ رو به پایین برای اعطای این نعمت ها به زمین و بدن در حال چرخش از راست به چپ. درویش بر دل می چرخد و همه آفرینش را با عشق در آغوش می گیرد. دراویش دایره ای تشکیل می دهند که هرکدام با ریتم موسیقی همراه به دور خود می چرخند و به آرامی سرعت و شدت خود را افزایش می دهند تا جایی که همه در نوعی تعالی معنوی فرو میریزند.
وفات
مولانا در غروب 28 جمادی الاول سال 672 قمری درگذشت، زمانی که به طور سنتی به عنوان "شب عرُس" او شناخته می شود، زیرا اکنون کاملاً با خدا یکی شده بود. در قرون پس از مرگ مولانا، صدها لژ درویشی در سرتاسر قلمرو عثمانی در ترکیه، سوریه و مصر تأسیس شد و چندین سلطان عثمانی از صوفیان سلسله مولوی بودند. در اواخر دوره عثمانی، دراویش قدرت قابل توجهی در دربار سلطان به دست آوردند. با سکولاریزه شدن ترکیه پس از جنگ جهانی اول، اخوان مولوی (و بسیاری دیگر) به عنوان ارتجاعی و خطرناک برای جمهوری جدید شناخته شدند و به همین دلیل در سال 1344 ممنوع شدند. در حالی که اموال آنها مصادره شده بود، اعضای اخوان مولوی به مذهب خود ادامه دادند. تمرینات مخفیانه تا زمانی که رقص خلسه آنها دوباره در سال 1373 مجاز شد.
مقبره مولانا
صومعه سابق دراویش چرخان قونیه در سال 1346 قمری به موزه تبدیل شد. در حالیکه استفاده دراویش از این مکان ممنوع شده است، هم به عنوان موزه و هم به عنوان زیارتگاه عمل می کند. در اتاق اصلی آن (مولانا توربسی) مقبره مولانا دیده می شود که با پارچه مخمل بزرگی که طلا دوزی شده، پوشیده شده است. در مجاورت آرامگاه مولانا، آرامگاه پدرش بهاء الدین ولد قرار دارد که تابوت او مخفی می باشد، زیرا افسانه ها می گویند که وقتی مولانا به خاک سپرده شد، آرامگاه پدرش به احترام او برخاست و تعظیم کرد. آرامگاه های پسر مولانا و دیگر شیوخ صوفی در اطراف حرم به صورت خوشه ای قرار دارند. آرامگاه های مولانا، پدرش و چند تن دیگر با عمامه های بزرگ پوشیده شده است که نمادی از اقتدار معنوی معلمان صوفی است. قدمت مولانا توربسی مربوط به زمان سلجوقی است، در حالی که مسجد مجاور و اتاق های اطراف حرم توسط سلاطین عثمانی اضافه شده است. این اتاقها که قبلاً به عنوان محل اقامت دراویش استفاده میشد، اکنون مانند زمان مولانا با مانکن هایی که لباس های دوره ای به تن دارند، مبله شده است. در یک اتاق صندوقی وجود دارد که حاوی موهایی از ریش محمد است.
مراسم جشن تولد مولانا
هر سال در تاریخ 11 ربیع الاول ( 5 مهر) ماه جشن مذهبی در محل آرامگاه مولانا برگزار می شود که ده ها هزار زائر به آنجا می آیند. در حرم پلکانی نقره کاری شده است که پیروان مولانا بر پیشانی خود می مالند و بوسه می زنند. این منطقه معمولاً محصور است اما در جشن های زیارتی مذکور برای این اعمال عبادی باز است. زائران قونیه علاوه بر حرم مولانا، از حرم حضرت شمسالدین تبریزی (به طور سنتی قبل از حرم مولانا)، مرقد صدرالدین کونوی (شاگرد حضرت بن عربی و معاصر مولانا)، زیارتگاه یوسف آتش باز ولی و زیارتگاه طاووس بابا (که ممکن است در واقع یک زن بوده باشد و بنابراین طاووس آنا نام داشته است). در داخل موزه مولانا نقشه ای وجود دارد که موقعیت این مکان های مقدس مختلف را نشان می دهد.
مراسم وفات مولانا
بیش از 80 سال است که شب وفات مولانا از 16 تا 26 آذر در قونیه گرامی داشته می شود. برنامه های متنوعی شامل سخنرانی، کنفرانس، نمایشگاه هنری، مثنوی خوانی و البته اجرای مراسم مولوی در این شهر برگزار می شود. هزاران نفر از شرکت کنندگان و بینندگان از داخل و خارج از کشور هر ساله شرکت می کنند. بزرگداشت ده روزه را همانطور که قبلا گفتیم شب عرُس به معنای «شب عروسی» می گویند. مولانا روز وفاتش را «وصلت با آفریدگار» شمرده است. آیه ای از قرآن که مسلمانان با شنیدن خبر مرگ تلاوت می کنند، می گوید: «همانا ما از آن خداییم و به سوی او بازمیگردیم.»
در طی این ده روز هزاران بازدید کننده از کنار تابوت مولانا در موزه مولانا در قونیه عبور خواهند کرد و سرهای خود را به احترام مردی که اکنون موعظه ها و آیاتش در حال تعظین هستند، به تعظیم فرود می آورند. بخشی از فرهنگ عامه جهانی است که الهام بخش میلیون ها نفر در سراسر کشورها است.